کلمات قصارمطالب سرگرمی

کلمات قصار/ فریدون مشیری: تو از آیین انسانی چه میدانی؟

شنایا – کلمات قصار / فریدون مشیری:

تفنگت را زمین بگذارکه من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجارتفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهنمن اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان کنندارم جز زبانِ دل، دلی لبریزِ از مهر توای با دوستی دشمنزبان آتش و آهنزبان خشم و خونریزیستزبان قهر چنگیزیستبیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شایدفروغ آدمیت راه در قلب تو بگشایدبرادر گر که می خوانی مرا، بنشین برادروارتفنگت را زمین بگذارتفنگت را زمین بگذار تا از جسم تواین دیو انسان کش برون آیدتو از آیین انسانی چه می دانی؟اگر جان را خدا داده ستچرا باید تو بستانی؟چرا باید که با یک لحظه غفلت، این برادر رابه خاک و خون بغلتانی؟گرفتم در همه احوال حق گویی و حق جوییو حق با توستولی حق را برادرجان، به زور این زبان نافهم آتش بارنباید جست!اگر این بار شد وجدان خواب آلوده ات بیدار،تفنگت را زمین بگذار!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا